نسخه ی پیش از چاپ !

 

سلام

 

 

سعید نامه (5)

 

سلام

 

اول : بلاگ آسمونی و اعصاب وبنگاران ؛

 

J

 

به میمنت و مبارکی

بلاگسکای هم بالاخره به روز شد و خیلی از امکاناتیو که سرویسای نسبتا جدید وبلاگنویسی ارائه داده بودن و کاربران بلاگسکای ازش محروم بودن به سیستمش اضافه کرد.

 

برخورد کاربران با این تغییرات از نظر مسیح اون قدر جالب و قابل تامله که تصمیم گرفت مثل بعضی از اونا به این موضوع بپردازه

البته

به شیوه ی عادی خودش

 

راستش مسیح در مواجهه با این تغییرات حالی داشت که وقتی احساس بقیه ی کاربرای قدیمی اینجا رو خوند متوجه شد که اون احساسش کاملا عادی بوده

چون اکثر کاربرای دیگه هم همین حالو داشتن

 

حالا این احساس چی بوده فعلا بماند ...

فقط اینو بگم که اون حال ، مسیحو به یاد نوشته هایی از خودش انداخت که تحت عنوان سعید نامه ارائه شدن

 

 

دوم  : محسن نامه (!)  ؛

 

پستهای سعید نامه ای مسیحو خوندی تا حالا ؟

چند تا شو ؟

اولیشو خوندی ؟

اونی که تحت عنوان قصه ی محسن و سعید نوشته بودمو می گما

 

راستش تو اون سری پستها تصمیم داشتم که از سعید و سعیدها سخن بگم

 

ولی تو همون پست اول یه کاراکتر دیگه هم خودشو به قصه تحمیل کرد.

J

بله آقا محسنو می گم

آقا محسنو یادته ؟

تو اون اوضاع و احوالی که قصه ی محسن و سعیدو نوشتم

محسن

می تونست نمایانگر قشری از جامعه باشه که

به اصلاح طلبان معروف شده بودن

حالا با این که

اون قشر واقعا اصلاح طلب بودن یا نه

و این که

کارهایی که کردن واقعا اصلاح طلبانه بود یا نه

و این که اعمال و رفتارشون

تا چه حد ثمر بخش و تا چه حد زیانبار بوده کاری ندارم

چون

هم در تخصص من نیست

هم صلاحیتشو ندارم

هم اطلاعات کافی ندارم

هم ...

 

البته

و صد البته

توی این موضوع هم مثل تموم موضوعات دیگه

نظرات عادی خاص خودمو دارم

که اگه صلاح بدونم بیانشون می کنم

ولی هم حس می کنم ظرفیت ارائه ی یه تحلیل عادی وجود نداره

و هم فعلا جاش اینجا نیست

 

بگذریم ...

 

آقا محسن قصه ی ما ، اما

کارکردهای دیگه ای هم می تونه داشته باشه

 

او حتی می تونه

نمایانگر قشری هم باشه که

به اقتدارگرایی و قیم مآبی معروفن

چون بین این دو گروه

با تموم وجوه افتراقی که در شعار با هم دارن

نقاط اشتراکی هم در عمل وجود داره

 

 

سوم : اصلاحگری ؛

 

فرض کنیم که

من از وضع موجود راضی نیستم

و رنج می برم ؛

از این که می بینم همنوعانم برای تامین ضروریات اولیه ی زندگی خودشون در مضیقه و رنجن

از این که می بینم بعضی از همنوعانم حتی جرات نفس کشیدن هم ندارن

از این که می بینم بعضی از همنوعانم به خاطر بیان افکار و عقایدشون دچار محدودیت شدن

از این که می بینم بعضی از همنوعانم راه بهشت رو گم کردن

از این که می بینم بعضی از همنوعانم دچار  انواع و اقسام فسادها شدن

از این که می بینم بعضی از همنوعانم دچار جهل و نادانی و خرافات شدن

از این که می بینم بعضی از همنوعانم اصولو ول کردن و به فرعیات چسبیدن

از این که می بینم بعضی از همنوعانم تشنه ی عدالتن ولی از عدالت خبری نیست

از این که می بینم بعضی از همنوعانم اندیشیدن از یاد و خاطرشون رفته

از این که می بینم بعضی از همنوعانم شنیدن و فهمیدن و آموختنو نیاموختن

از این که می بینم بعضی از همنوعانم زندگی رو به خودشون و دیگران سخت می گیرن و زهر می کنن

از این که می بینم بعضی از همنوعانم مثل کبک سرشونو زیر برف کردن و ...

از این که می بینم بعضی از همنوعانم ...

از این که می بینم ...

از این که ...

...

..

.

 

خب

فرض کنیم که

من به خاطر رنجی که از فهم این مسائل می برم

و به منظور کاستن از رنج دنیوی یا اخروی همنوعانم

به عنوان یه وظیفه و تکلیف دینی ،‌ تاریخی ، شرعی ،‌ بشری ، اخلاقی ، وجدانی و یا هر نوع تکلیف دیگه ای

خودمو ملزم به تلاش برای اصلاح  وضع موجود می بینم

 

اون وقت اگه به تن احساس و اندیشم لباس عمل بپوشونم

می شم یه اصلاحگر

J

به همین سادگی !!!

 

 

چهارم : شیوه اصلاحگری ؛

 

برای ایجاد اصلاحات شیوه های مختلفی هست

که هر کس به فراخور حال و روز و قدرت و فهم و خوصیات مختلف خودش یکی یا تعدادی از اونا رو انتخاب می کنه و از اون راه یا راهها اقدام به اصلاحگری می کنه

 

یکی از راه نوشتن

یکی از راه سخنرانی

یکی از راه تدریس

یکی از راه مبارزه ی نظامی یا شبه نظامی !!

یکی از راه کودتا !!!

یکی از راه رفرم

یکی از راه انقلاب

یکی از راه موسیقی

یکی از راه سینما

یکی از راه دیکته !!!!

یکی از راه توهین و تحقیر

یکی از راه ایجاد شک

یکی از راه صدور فرمان

یکی از راه صدور فتوی

یکی از راه تصویب قانون

یکی از راه ایجاد امکانات بیشتر برای جامعه ی هدف

یکی از راه ارتقای سطح آگاهیها

یکی از راه جادو و جنبل !!!!!!

یکی از راه دعا

یکی از راه ادعا

یکی از راه چانه زنی

یکی از راه فشار

یکی از راه سکوت و گوشه نشینی !!!

یکی از راه خروج

یکی از راه صبر

یکی از راه ...

یکی ...

...

 

و همون طور که گفتم بعضی هم از راههایی که در واقع ترکیبی هستن از راههای ساده تر ، استفاده می کنن

 

راستی

چی می شه که یه نفر تصمیم می گیره و انتخاب می کنه که کدوم شیوه رو برای اصلاحات به کار ببره ؟

 

به نظر مسیح انتخاب شیوه ی اصلاحگری بستگی داره به عوامل زیادی که

دوست داره بهشون بگه

پس زمینه ی تفکر اصلاحی

 

پنجم :‌ پس زمینه ؛

 

پس زمینه ی تفکر اصلاحی که عامل تعیین کننده ایه در انتخاب شیوه ؛

خودش آش شله قلمکاریه که از ترکیب انواع و اقسام حبوبات و سبزیها و مواد قابل هضم دیگه پخته شده

 

در مورد هر فرد ؛

استعداد و قابلیتهای خاص او

شخصیت و سلوک رفتاریش

تربیت خانوادگی و اجتماعیش

میزان بهره ی هوشیش

امکانات مالیش

قابلیتهای فکری و ذهنیش

میزان ، نوع و کیفیت تحصیلاتش

نوع نگرشش به مردم جامعه و همنوعانش

میزان شناختش از وضع موجود

قدرت تجزیه و تحلیلش

افق دیدش

میزان شجاعتش

میزان صداقتش

نوع نگرشش به دنیا و مافیها

اعتقاداتش

محدودیتهاش

امکاناتش

میزان شناخت و قدرت استفاده از امکاناتی که در اختیار ش هست

مصلحت اندیشهاش

اولویت بندیهاش

میزان جدیتش

میزان اراده و عزمش

میزان امیدش

و ....

 

می تونن به عنوان مواد اولیه ای برای پختن این آش بدل بشن

 

خب

مشکلاتی هست که به خاطر اونا مسیح نمی تونه تموم این عواملو  بررسی کنه و تو این پست بنویسه

 

اول این که پستش خیلی طولانی می شه

بعد این که مسیح این کاره نیست اصلا

چون دانش و توان و فرصت و تمرکز لازمو نداره

بعدش این که همین جوریشم به اندازه ی کافی مطلبش گنگ و پرانده هست

و اگه بخواد شاخ و برگ بیشتری بهش بده

دیگه اصلا خودشم نمی تونه ازش نتیجه ی مشخصی بگیره

و خلاصه این که

در اون صورت

پستش از حالت عادی خارج می شه

 

 

.

.

 

 

 

 

چو می بینی که نا بینا و چاه است

اگر خاموش بنشینی گناه است

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اصلاحات درونی

 

 

اصلاحات بیرونی

 

 

...

 

هنوز تکمیل نشده ...

 

...

 

 

سربلند بمونیم و ایرونی